طلوع نزدیک است ،اگر بخواهیم....

این وبلاگ برای آشنایی با آقا و اهداف ایشان وتشکیل گروه مهدی یاوران میباشد.ان شاالله

فقط 5 روز دیگر تا ولادت مولامون آقامون سرورمون باقیه بیایید باهم شروع کنیم از همین فردا قول بدیم هر جمعه دعای ندبه هامون رو باشور بیشتری بخونیم..

بیایید سرباز آقا باشیم نه سربار..

همه دست به دست هم میدیم برای ساخت آرمان شهر مهدوی

     یاعــــــــــــلی


نوشته شده در چهار شنبه 30 خرداد 1392ساعت 14:0 توسط انصارالمهدی| |

 
در دو سوره قرآن مجيد، از يأجوج و مأجوج سخن به ميان آمده است: يکي در آيات 92 تا 98 سوره «کهف» و ديگر در آيه 96 سوره «انبياء».
آيات قرآن به خوبي گواهي مي‏دهد که اين دو نام، متعلق به دو قبيله وحشي خونخوار بوده است که مزاحمت شديدي براي ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشتند. در تورات در کتاب «حزقيل» (فصل 38 و فصل 39) و در کتاب رؤياي «يوحنا» (فصل 20) از آنها به عنوان «گوگ» و «مأگوگ» ياد شده است که معرّب آن يأجوج و مأجوج است.
به گفته مفسر بزرگ، علامه طباطبايي در الميزان از مجموع گفته‏هاي تورات استفاده مي‏شود که مأجوج يا يأجوج و مأجوج، گروه يا گروه‏هاي بزرگي بودند که در دور دست‏ترين نقطه شمال آسيا زندگي مي‏کردند، آنان مردمي جنگجو و غارتگر بودند. [1] .
برخي معتقدند: اين دو کلمه عبري است؛ ولي در اصل از زبان يوناني به عبري منتقل شده است و در زبان يوناني «گاگ» و «ماگاگ» تلفظ مي‏شده که در ساير لغات اروپايي نيز به همين صورت انتقال يافته است.
دلايل فراواني از تاريخ در دست است که در منطقه شمال شرقي زمين، در نواحي مغولستان در زمان‏هاي گذشته گويي چشمه جوشاني از انسان وجود داشته است.


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 خرداد 1392ساعت 10:53 توسط انصارالمهدی| |

 
خروج يماني
 
يکي از نشانه‏هاي حتمي ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام، خروج سرداري از اهل يمن است [1] که مردم را به حق و عدل دعوت مي‏کند. [2] اين نشانه در منابع اهل سنّت ذکر نشده؛ ولي در مصادر شيعه، روايات فراواني در اين باره وجود دارد؛ به گونه‏اي که برخي آنها را مستفيض دانسته‏اند. [3] .
امام باقرعليه السلام فرموده است: «... خروج سفياني و يماني و خراساني در يک سال و يک ماه و يک روز واقع خواهد شد؛ با نظام و ترتيبي همچون نظام يک رشته که به بند کشيده شده است. هر يک از پي ديگري [مي‏آيد] و جنگ قدرت و هيبت از هر سوي فراگير مي‏شود. واي بر کسي که با آنان دشمني و ستيز کند! در ميان پرچم‏ها راهنماتر از پرچم يماني نباشد که آن پرچم هدايت است؛ زيرا دعوت به صاحب شما مي‏کند و هنگامي که يماني خروج کند، خريد و فروش سلاح براي مردم و هر مسلماني ممنوع است. چون يماني خروج کرد، به سوي او بشتاب که همانا پرچم او پرچم هدايت است. هيچ مسلماني را روا نباشد که با آن پرچم مقابله کند. پس هر کس چنين کند او از اهل آتش است؛ زيرا او به سوي حق و راه مستقيم فرا مي‏خواند». [4] .
خروج يماني، اجمالاً از نشانه‏هاي حتمي ظهور است؛ هرچند جزئيات و چگونگي قيام وي روشن نيست. امام صادق‏عليه السلام همزماني خروج سفياني و يماني را اين گونه وصف فرموده است: «يماني و سفياني همچون دو اسب مسابقه‏اند». «اليَمانِيُ وَالسُّفيانِيُ کَفَرَسَي رِهانٍ» [5] .

پی نوشت ها:
[1] الکافي، ج 8، ص 310، ح 483 والغيبة، ص 252، ح 11.
[2] الغيبة، ص 253، ح 13.
[3] تاريخ غيبت کبري، ص 525.
[4] الغيبة، ص 369، باب 13، ح 13.
[5] همان، باب 18، ح 15.

نوشته شده در چهار شنبه 29 خرداد 1392ساعت 12:42 توسط انصارالمهدی| |

    خـــــــــــــروج دجــــــــــــــــــــال
 
«دجّال» در زبان عربي به معناي «آب طلا» و طلا اندود کردن است و به همين علت، افراد بسيار دروغ‏گويي که باطل را حق جلوه مي‏دهند «دجّال» ناميده مي‏شوند. [1] .
دجّال ستمکاري است که در آخِرُالزّمان، مردم را گمراه خواهد کرد و در هر سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام مطرح شده است. [2] گاهي افرادي در هر سه جامعه ديني مي‏گويند: دجّال تولد يافته و زنده است.
در روايات فراواني از خروج «دجّال» به عنوان نشانه ظهور و در برخي ديگر از آن به عنوان يکي از «اَشْراطُ السَّاعَة» ياد شده است. اين نشانه، در کتاب‏هاي اهل سنّت از نشانه‏هاي برپايي قيامت دانسته شده [3] ؛ ولي در منابع روايي شيعه از آن به عنوان حادثه‏اي مقارن ظهور حضرت مهدي‏عليه السلام ياد شده است. [4] .
در مورد اصل دجّال، چند احتمال وجود دارد:
يک. دجّال، نام شخص معيني نيست و هر کسي که با ادعاهاي پوچ و بي‏اساس و با توسل به حيله‏گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجّال است. اينکه در روايات از «دجّال»هاي فراوان سخن به ميان آمده اين احتمال را تقويت مي‏کند.
پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله فرموده است: «لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّي يَخْرُجَ المَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَلايَخْرُجُ الْمَهدِيّ حَتَّي يَخْرُجَ سِتُّونَ کَذَّاباً کُلُّهُمْ يَقُولُ أَنَا نَبِيٌّ» [5] ؛ «قيامت، برپا نمي‏شود، تا وقتي که مهدي‏عليه السلام از فرزندانم قيام کند و مهدي‏عليه السلام قيام نمي‏کند، تا وقتي که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگويد، من پيامبرم».
در روايات، از اين «دجّال»ها و دروغگويان فراوان نام برده شده است، در بعضي دوازده و در برخي سي، شصت و هفتاد دجّال آمده است. [6] .
از ميان اين «دجّال»ها، فردي که در دروغ‏گويي، حيله‏گري و مردم فريبي سرآمد همه دجالان و فتنه‏اش از همه بزرگ‏تر است، نشانه ظهور مهدي‏عليه السلام و يا برپايي قيامت است. بر اين اساس دو نوع دجّال هست: يکي همان دجّال حقيقي و واقعي است که پس از همه «دجّال»ها مي‏آيد و ديگري گروهي شياد و دروغگويند که دست به فريب‏کاري، تحميق و گمراهي مردم مي‏زنند.
پيامبر اکرم‏صلي الله عليه وآله مي‏فرمايد: «پيش از خروج دجّال، بيش از هفتاد دجّال خروج خواهد کرد». [7] .
حقيقت داستان دجّال، بيانگر اين واقعيت است که در آستانه هر انقلابي افراد فريبکار و منافق - که معتقد به نظام‏هاي پوشالي گذشته و حافظ سنت‏ها و ضد ارزش‏هايند - براي نگه‏داشتن فرهنگ و نظام جاهلي گذشته، همه تلاش خود را به کار مي‏گيرند و با سوء استفاده از زمينه‏هاي فکري و اجتماعي و احساسات مردم، دست به تزوير و حيله‏گري مي‏زنند تا آنان را نسبت به اصالت و تحقّق انقلاب و استواري رهبران آن، دلسرد و دو دل کنند و با شيطنت، آنان را به کژ راهه برند!
در انقلاب جهاني حضرت مهدي‏عليه السلام، چنين خطري پيش‏بيني شده است و از آنجايي که اين انقلاب از همه انقلاب‏هاي تاريخ بزرگ‏تر و گسترده‏تر است، خطر فريبکاران دجّال صفت نيز به مراتب بيشتر و گسترده‏تر است. در آستانه ظهور، آنان همه تلاش خويش را به کار خواهند گرفت که مردم را فريب دهند و آنها را نسبت به نتيجه آن دلسرد و نااميد سازند و بالاخره از پيروزي حتمي آن جلوگيري کنند!
البته در اين احتمال مي‏توان گفت: ممکن است يکي از آن دجّال‏ها - صفات زشت در او بيشتر از همه متبلور است - نشانه ظهور باشد.
دو. احتمال دوم آن است که فردي معيّن و مشخص، به عنوان «دجّال» دردوره غيبت - با همان ويژگي‏هايي که براي وي بيان شده است - خروج مي‏کند و مردم را به انحراف مي‏کشاند.
برخي با استناد بعضي از روايات او را زنده مي‏دانند. براي مثال گفته مي‏شود او در زمان حضرت رسول اکرم‏صلي الله عليه وآله موجود بوده و تا زمان خروج زنده خواهد ماند. [8] .
نگراني مردم از دجّال بدان اندازه بود که خليفه دوم هنگام فتح شام، از علماي اهل کتاب درباره دجّال پرسيد. پس نام دجّال نزد افراد و جوامع ديني پيوسته مطرح بوده است و برخي از کتاب‏ها و فيلم‏ها نام «دجّال» بر خود دارند. «دجّال» لقب دغل‏بازي است که نزد يهوديان «آرميلوس» و نزد مسلمانان «صائدبن صيد» ناميده مي‏شود. [9] .
اصل داستان «دجّال» در کتاب‏هاي مقدس مسيحيان نيز آمده است در انجيل واژه «دجّال» بارها به کار رفته و از کساني که منکر حضرت مسيح باشند و يا «پدر و پسر» را انکار کنند، به عنوان «دجّال» ياد شده است:
«دروغگو کيست؛ جز آنکه مسيح بودن عيسي را انکار کند. آن دجّال است که پسر و پدر را انکار کند». [10] .
طرفداران احتمال دوم به اين روايت نيز استناد کرده‏اند: اصبغ بن نباته از حضرت علي‏عليه السلام پرسيد: يا اميرالمؤمنين! دجّال کيست؟
 

 



ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1392ساعت 22:1 توسط انصارالمهدی| |

 
خروج خراساني
 
در برخي از روايات «خروج خراساني» به عنوان يکي از نشانه‏هاي ظهور بيان شده است. اگر چه در اين روايات به روشني او معرفي نشده است؛ ولي برخي او را مردي از بني‏تميم دانسته‏اند. [1] .
اغلب رواياتي که نام او را برده‏اند، از خراساني همراه سفياني ياد کرده‏اند. امام صادق‏عليه السلام فرمود: «خُرُوجُ الثَّلاثَةِ الخُراساني وَالسُّفياني وَاليَماني فِي سَنَةٍ واحِدَةٍ فِي شَهْرٍ واحِدٍ في يَوْمٍ واحِدٍ وَلَيْسَ فيها رايَةٌ بِأَهْدَي مِنْ رايَةِاليَماني يَهدِي إِلَي الْحَقِّ» [2] ؛ «خروج خراساني، سفياني و يماني در يک سال و يک ماه و يک روز تحقق مي‏يابد و در بين آنها پرچمي هدايتگرتر از يماني نيست که او به حق هدايت مي‏کند».
و در برخي روايات از خراساني و سفياني به دو اسب مسابقه تشبيه شده‏اند که خراساني از مشرق و سفياني از مغرب به طرف کوفه در حرکت‏اند. [3] .
البته روايتي نيز از خروج او به عنوان يکي از نشانه‏هاي حتمي قيام حضرت مهدي‏عليه السلام ياد شده که به جاي خروج يماني ذکر شده است. [4] .

پی نوشت ها:
[1] روزگار رهايي، ص 1043.
[2] کتاب الغيبة، ص 446.
[3] الغيبة، ص 259.
[4] ر.ک: همان، ص 289، ح 6.

نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392ساعت 10:21 توسط انصارالمهدی| |

این بخش از بحث شامل قسمت هایی میباشد که به اختصار به هریک میپردازیم. 

   پرچم‏ هاي سياه از خراسان
 
در فرهنگ مهدويّت از وجود «پرچم‏هاي سياه از خراسان» به عنوان نشانه ظهور ياد شده و درباره آن رواياتي چند از معصومين‏عليهم السلام نقل شده است. مضمون اين روايات آن است که پيش از ظهور امام مهدي‏عليه السلام در منطقه خراسان (خراسان قديم، شامل: قسمت‏هاي زيادي از ايران، افغانستان، ترکمنستان، تاجيکستان و ازبکستان) انقلابي برپا مي‏شود و مردم در حالي که پرچم‏هاي سياه را به اهتزاز در آورده‏اند، به حرکت در مي‏آيند. [1] .
پديدار شدن اين نشانه ظاهراً در آستانه ظهور و يا اندکي پيش از آن خواهد بود؛ به گونه‏اي که حضرت مهدي‏عليه السلام آنان را به سوي خويش فرا مي‏خواند.
امام باقرعليه السلام مي‏فرمايد: «تَنْزِلُ الرّاياتُ السُّودُ حَتّي تَخْرُجَ مِنْ خُراسان اِلَي الکُوفَةِ فَاِذا ظَهَرَ المَهْدِيُ‏عليه السلام بَعَثَ اِلَيهِ بِالبَيْعَةِ» [2] ؛ «پرچم‏هاي سياهي از خراسان بيرون مي‏آيد و به جانب کوفه به حرکت در مي‏آيند. پس چون مهدي‏عليه السلام ظاهر شود، اينان کسي را جهت بيعت نزد آن حضرت مي‏فرستند».
به غير از اين روايت، احاديث ديگري نيز وجود دارد که نشان مي‏دهد خروج پرچم‏هاي سياه از خراسان، قيامي است که در آينده و در آستانه ظهور برپا مي‏شود. در حقيقت، برخي از ياران حضرت مهدي‏عليه السلام همراه آن پرچم‏هاي سياه خواهند بود. [3] .
رسول خداصلي الله عليه وآله فرموده است: «اِذَا رَأيْتُمُ الرّاياتِ السُّودَ قَد اَقْبَلَتْ مِنْ خُراسانَ فَأتُوها وَلَو حَبْواً عَلَي الثَّلْجِ فَاِنّ فيها خَليفَةَ المَهْدِيّ»؛ [4] .
برخي احتمال داده‏اند: منظور از خروج پرچم‏هاي سياه از خراسان، همان قيام ابومسلم خراساني (در سال 140ه .ق) عليه حاکميت هزار ماهه بني‏اميه است. [5] که به از هم گسستن حکومت بني‏اميه و روي کارآمدن بني‏عباس انجاميد! مستند اينان، روايت زکار از امام صادق‏عليه السلام و بعضي قراين و مؤيدات تاريخي است.
در اين روايت، با اشاره به نام و مشخصات ابومسلم خراساني، از وي به عنوان صاحب پرچم‏هاي سياه، ياد شده است. [6] .
اين احتمال درست نيست؛ زيرا روايت زکار - که مهم‏ترين مستند و دليل آن به شمار مي‏رود - از نظر سند ضعيف و غيرقابل اعتماد است. افزون بر اين، تطبيق اين نشانه بر شورش ابومسلم خراساني، در پيش از يک قرن قبل از تولد امام مهدي‏عليه السلام و نشانه ظهور دانستن آن، بسيار بعيد است!
اين نکته نيز در خور توجه است که حاکمان بني‏عباس، تلاش مي‏کردند، قدرت را از دست بني‏اميه بگيرند؛ از اين رو «نفس زکيّه» را مهدي معرفي مي‏کردند! و از جانب ديگر مي‏خواستند شورش ابومسلم خراساني را در راستاي قيام مهدي‏عليه السلام و نشانه ظهور وي قلمداد کنند! بر اين اساس، بعيد نيست حاکمان بني‏عباس، به دلخواه خويش، در اين روايات دست برده و آنها را با خود تطبيق کرده باشند. [7] .

پی نوشت ها:
[1] ر.ک: کتاب الغيبة، ص 452.
[2] کتاب الغيبة، ص 453، ح 457.
[3] اربلي، کشف‏الغمة، ج 2، ص 472.
[4] همچنين ر.ک: مسند احمد، ج 5، ص 277؛ تحفةالاحوذي، ج 6، ص 451؛ کنزالعمال، ج 11، ص 160، ح 31033؛ کتاب الفتن، ص 188.
[5] ر.ک: تاريخ غيبت کبري، ص 458.
[6] الغيبة، ص 125.
[7] چشم به راه مهدي‏عليه السلام ، ص 296.
 

نوشته شده در یک شنبه 26 خرداد 1392ساعت 10:10 توسط انصارالمهدی| |

در ابتدا بر خود لازم میدانم این شبهه را که امام دوازدهم هنوز به دنیا نیامده است را با آوردن اسامی تعدادی از شاهدان در شب ولادت آن بزرگوار برطرف نموده و این امر که ایشان عمری طولانی دارند امری غیرطبیعیست نه غیرممکن که این امر غیرطبیعی با قدرت و حکمت الهی ممکن میشود.

شيعه براي اثبات ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام، ادله فراواني اقامه نموده است؛ از جمله آنها گواهي افرادي است که در سخنان خود اشاره به حضور هنگام ولادت آن حضرت کرده‏اند. از جمله اين افراد مي‏توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1) امام حسن عسکري‏ پدر بزرگوار حضرت
ايشان در روايات فراواني، به ولادت فرزند خود تصريح فرموده‏اند. [1] .

2) حکيمه خاتون
حکيمه دختر امام جواد و عمه امام حسن عسکري‏عليه السلام، از زنان والا مقام نزد ائمه‏عليهم السلام بوده است وي به دستور مستقيم امام عسکري‏عليه السلام، در شب ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام حضور داشت و بخش فراواني از روايات ولادت حضرت مهدي‏عليه السلام از سوي اين بانوي بزرگوار نقل شده است. (حکيمه خاتون) [2] .
شيخ صدوق‏رحمه الله يکي از روايات ايشان را اينگونه بيان کرده است: «حکيمه دختر امام جوادعليه السلام گويد: امام حسن عسکري‏عليه السلام مرا به نزد خود فرا خواند و فرمود: اي عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نيمه شعبان است و خداي تعالي امشب حجّت خود را - که حجّت او در روي زمين است - ظاهر سازد. گويد: گفتم: مادر او کيست؟ فرمود: نرجس، گفتم: فداي شما شوم اثري در او نيست، فرمود: همين است که به تو مي‏گويم - گويد: آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد کفش مرا بر دارد و گفت: اي بانوي من و بانوي خاندانم حالتان چطور است؟
گفتم: تو بانوي من و بانوي خاندان من هستي، گويد: از کلام من ناخرسند شد و گفت: اي عمه جان! اين چه فرمايشي است؟ گويد: بدو گفتم: اي دختر جان! خداي تعالي امشب به تو فرزندي عطا فرمايد که در دنيا و آخرت آقا است. گويد: نرجس خجالت کشيد و حياء نمود.
و چون از نماز عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود قرار گرفته و خوابيدم. در دل شب براي اداي نماز برخاستم و آن را به جاي آوردم؛ در حالي که نرجس خوابيده بود و رخدادي براي وي نبود. سپس براي تعقيبات نشستم و پس از آن نيز دراز کشيدم و هراسان بيدار شدم. او همچنان خواب بود، پس برخاست و نماز گزارد و خوابيد.
حکيمه گويد: بيرون آمدم و در جست‏وجوي فجر به آسمان نگريستم و ديدم فجر اوّل دميده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گرديد، ناگاه ابومحمدعليه السلام از محل خود فرياد زد: اي عمه! شتاب مکن که اينجا کار نزديک شده است. گويد: نشستم و به قرائت سوره «الم سجده» و سوره «يس» پرداختم. در اين ميان او هراسان بيدار شد و من به نزد او پريدم و بدو گفتم: اسم اللّه بر تو باد آيا چيزي را احساس مي‏کني؟ گفت: اي عمه! آري. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم، حکيمه گويد: مرا و نرجس را ضعفي فرا گرفت و به آواز سرورم به خود آمدم و جامه را از روي او برداشتم و ناگهان سرور خود را ديدم که در حال سجده است و مواضع سجودش بر زمين است. او را در آغوش گرفتم، ديدم پاک و نظيف است. ابومحمدعليه السلام فرياد بر آورد که‏اي عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وي بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در ميان آن قرار داد و دو پاي او را به سينه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وي کشيد. سپس فرمود: اي فرزندم! سخن گوي: گفت: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لاشَرِيکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ‏صلي الله عليه وآله». سپس درود بر اميرالمؤمنين و ائمه‏عليهم السلام فرستاد تا آنکه بر پدرش رسيد و زبان در کشيد». [3] .

3) نسيم و ماريه
ايشان دو تن از خدمتگزاران بيت شريف امامت بوده‏اند و از روايات استفاده مي‏شود که آنان در شب ولادت در خانه امام عسکري‏عليه السلام حضور داشته‏اند.
شيخ طوسي‏رحمه الله و شيخ صدوق‏رحمه الله با ذکر سند مي‏نويسند: «نسيم و ماريه گويند: چون صاحب الزّمان از رحم مادر به دنيا آمد، دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت سبابه را به جانب آسمان بلند کرد. آن گاه عطسه کرد و فرمود: «اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلَي اللَّهُ عَلي مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ، ستمکاران پنداشته‏اند که حجّت خدا از ميان رفته است، اگر براي ما اذن در کلام بود شک زايل مي‏گرديد». [4] .

پی نوشت ها:
[1] ر.ک: الکافي، ج 1، ص 332، ح 12؛ کتاب الغيبة، ص 234، ح 203؛ کمال‏الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 524، ح 4، ص 431، ح 8.
[2] ر.ک: الکافي، ج 1، ص 330، ح 3؛ روضةالواعظين، ص 257؛ الخرائج والجرائح، ج 1، ص 455؛ اثبات الوصية، ص 272.
[3] کمال‏الدين، ج 2، باب 42، ح 1؛ همچنين ر.ک: کتاب الغيبة، ص 238؛ کشف‏الغمة، ج 2، ص 449.
[4] کتاب الغيبة، ص 244، ح 211؛ کمال‏الدين، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنين ر.ک: الخرائج والجرايح، ج 10، ص 457، ح
 


نوشته شده در دو شنبه 20 خرداد 1392ساعت 12:17 توسط انصارالمهدی| |

 روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند...جواب داد

اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1
اگر دارای (زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100
اگر دارای (اصل و نصب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک میگذاریم=1000
                                        
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست

پس  انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت
.

.

.

.

.

.
نتیجه : اگر اخلاق نباشد انسان خدای ثروت و اصل و نسب و زیبایی هم باشد هیچ نیست

 

 

امام رضا (ع) :        «مامِنْ شَیْء اَثقَلَ فیِ المیزانِ مِنْ حُسْنِ الخُلقِ»

                               هیچ چیز با ارزش تر از اخلاق نیکو نیست.

                                                                          عیون اخبار الرضا(ع)ج2ص37

 


نوشته شده در سه شنبه 14 خرداد 1392ساعت 19:54 توسط انصارالمهدی| |

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin